یااباصالح مهدی

  • خانه 

امان از ما ادم نماها 

13 فروردین 1396 توسط ام البنين سپهري

امان از ما ادم نماها

ما ادمها خوب اداب همه چیز رو به جا میاریم.

از همین چند روز پیش شروع میکنم،

از چهارشنبه سوری تا امروز که سیزده به در است.

چقدر دقیق برنامه ریزی میکنیم.

برای این بریز به پاشم نه اسراف نه تجملات و در جوابم میگم: (مگه میشه نباشه)

راستی چقدر خوب سر خودمان کلاه میگذاریم

کوتاه بگویم

ما همه چیز خوب یادمان میماند.

ولی یه چیز یادمان نیست

خودمانتر بگویم نمیخواهد به یاد بیاوریم

خواهرم یک ثانیه، یک دقیقه، یک ساعت، یک روز یا شاید هم …

بازهم ظهور اقایمان عقب افتاده……

 نظر دهید »

سنگر مناجات یا قبر توبه

08 فروردین 1396 توسط ام البنين سپهري

حکایتی که روایت دلتنگی زائرانی است در سنگر مناجات است.  

و یادآوری قبرهای  که رزمندگان حفر میکردند تا ساعتها در آن قبر با خدایشان خلوت می کردند. 

مثل گردان دسته 1 گلستان که در آن قبرها به کمال رسیدند و در عملیات والفجر 8 به لقا الله پیوسند.

 حالا بار  دیگر آن قبر آن شبها آن راز و نیاز با همان شکل و شمایل در اردوگاه شهید باکری قرار شده است.

سنگر مناجات که حالا به قول زائرین سنگر توبه نام نهاده شده است.

 روایت از درد ودل دختری 22 ساله ای دارد که میگفت چادرم ، حیایم ، رویایی شیرین دخترانه ام و لبخند مادرم  فاطمه زهرا (ع) را از این قبر توبه گرفته ام . دخترک با رفقایش قبر توبه یا

تلنگر را فرصتی میدانند برای شناخت خود و نیز نگاهی به گذر عمرش  که چه کردم و چرا شد. 

انان خود را در میان این سنگرها پیدا کردند و  با خود حساب و کتاب زندگیشان را مشخص کردند.

حکایت دل دادن دل سپردن و آموختن رسم عاشقی یا اشکهای که بجای زبان سخن میگوید.

حکایت مادر داغدیده که با داغ مادران شهدا و رسم شهدا در این سنگر تسکین میابد.
قصه تک تک طالبانش اعم از خادم یا زائران را نمیدانم ولی این را میدانم لحظه ای ناب است برای  اموختن رسم دل دادگی، فرصتی برای جلا دل و کمال روح حتی اگر یک لحظه باشد میارزد.

گاهی هم حکایت خادمین را بیان میکند که در این روزهای شلوغ و هیاهوی عید دل را به شهدا سپردند و که گاهی  حتی برای امدن دنبال واسط میگرند از واسط اهل بیت و شهدا تا دعای مادر تا بیایند در فرصتی رسم بندگی را از شهدا یاد بگیرند.
خادمین هر روز سنگرهای مناجات را با ذکر و دعای شهادت برای یکدیگر حفر میکند قبری که حالا  مشتریهایش بعد از چند ساعت زیارت لحظه ای را با خودشان و خدایشان  خلوت می کنند.

 تا انچه را دیدن  تحلیل کند و بداند شهدا  چگونه زیستن  و چه شد که آسمانی شدند.

 نظر دهید »

اگر عمامه سرمان گذاشتیم و اهل دنیا بودیم کار خراب می‌شود 

06 فروردین 1396 توسط ام البنين سپهري

⛔️ اگر عمامه سرمان گذاشتیم و اهل دنیا بودیم کار خراب می‌شود

?رهبرانقلاب: اگر ما عمامه‌ای‌ها درست نقش خود را بشناسیم و بتوانیم آن را ایفا کنیم، دنیا را آباد خواهیم کرد. ماها گاهی کوتاهی می‌کنیم؛ سراغ همان راه‌هایی می‌رویم که اهل دنیا رفته‌اند؛ آنگاه کار ما خراب میشود.

?یک تاجر، یک زمیندار، یک زمین‌خوار، یک مقاطعه‌کار، چه عمامه سرش باشد، چه شاپو سرش باشد، چه کراوات ببندد، چه تسبیح دست بگیرد؛ بالاخره حقیقت او که فرق نمیکند.

?اما اگر عمامه سرمان گذاشتیم و دنبال همان کارهایی بودیم که پاپیون زن‌ها و کراوات زن‌ها و بقیه‌ی اهل دنیا دنبال آن هستند، ما هم مثل آنها هستیم. لباس که تغییر اساسی ایجاد نمیکند؛ باید دید دل، جایگاهِ چیست. ٨٣/١٠/٢٣

?

 1 نظر

هنوز هم سال کهن است

30 اسفند 1395 توسط ام البنين سپهري

هنوز هم سال کهن است 

گویا همه چیز عادت شد مثل نبودن شما.                       گاهی میخندیم،  گاهی راه میرویم،  گاهی هم حتی میدویم برای سبقت گرفتن از ادمیان و در پایان،  رسیدن به پوچ، ولی اصلش این است فقط به این سبب که به روی خودمان نیاوریم هیچ چیز سر جایش نیست.

ادعا میکنیم همه چیز بروفق مراد است.

ولی  درنهایت هم کم می آوریم و شما را مقصر میدانیم و دنبال جواب چرایی از شما هستیم. 

ولی همه چیز را خوب میدانیم خیلی خوب. 

شما باید باشید. 

اما مانع ظهورت هستیم

و روی خودمان هم نمی اوریم،  

زیرا خوب میدانیم دلمان در گرو دنیای پوچ است و زندگی وتعاملمان با مردم را نیز طبق قانون دنیا حقیره می سنجم.

با دنیایی که نخستین قانونش ظلم و بیدادگری است

کشت و کشتار، حرص و طمع 

چقدر شما تنهاید 

راستش خودمانی تر بگویم ما نمی خواهیم بیایی،  شاهد سخنم همان حرم خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده ایم است 

چقدر دنیا تهی است 

پس چرا به پوچ دل بستیم 

ای دنیا نفسم را گرفتی آرزویم دیدار مولایم را در میان رنگهایت گم کردی 

دگر چه می خواهی بگذار من هم لحظه ای حتی یک لحظه تنها بمانم با خدایم با عزیز دل مادرم مانند بندگان خاص خدا، شهدا 

یا یک ذره فقط یک ذره شبیه مادرم بانوی دو عالم باشم شاید بتوانم حداقل لبخند بر لب سرورم باشم نه سبب اشکی در چشمش 

ای کاش می شد من یا ما هم لحظه ای فقط لحظه‌ای با شما حالمان دگرگون میشد و بهترین احوال می شد تا شاید لحظه‌ای دنیا بدون ترس از باختن را تجربه میکردیم و قلبمان در گرو زمین اسباب زمین نبود

سال نو  همان سال کهنه است 

هرگاه شماامدی سال نو میشود

هنوز هم سال کهن است.

التماس دعا فرج  

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

یااباصالح مهدی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس