یااباصالح مهدی

  • خانه 

حسبی الله 

15 اردیبهشت 1396 توسط ام البنين سپهري

​حسبی الله 

هنگامی که یک چیزی مانند یک استخوان یا بدتر, یک زخم زبان بغض میشود راه گلویت را میگرد و دنبال یک گوش فقط یک گوش که تو بگویی و او فقط گوش کند میگردی اما….
گاهی احساس میکنی در بیابانی تنها زندگی میکنی خالی از سکنه خالی از آدمیان. 
شاید هم من آنقدر در خود غرق فریفته شدم که دیگر هیچ کس در کنارم نیست، شاید هم بلد نیستم میان آدمها زندگی کنم، شاید هم زندگی آدمیان چیزی برای جلب نظر م ندارد.
اره من بلد نیستم میان آدم ها زندگی کنم آخر آنها زندگیشان توام است با نبودن با عدم. 
وقتی تو.هستی خدا چرا دل به نبودن بسپارم.
پس چه بسا در میان کاورم پنهان و دلم را به خدایم میسپارم و برای تسکینم لحظه ای را بر قبر شهدا مینشینم . 
حالا بگذار بگویند، تو از آن ورم بوم افتادی جای در میان ما نداری در کاورت پنهان شو.
بگذار چادرمرا با کاور قیاس کند. 
بگذار این دل را بشکنند و بشکنند. 
بگذار کسی به خاطره بند پ کارهایم را نبیند. 
بگذار در تنهایی بمانم.
آنان هم در نهایت تنها هست.
من که از حضرت محمد ص بالاتر نیست که با آن هم صداقت و محبت تنها بود یا امام زمانم که هر ثانیه اش را با اضطراب برای بندگانت می گذارند و در نهایت کسی اصلا یادش نیست.
آقا چی شد، کجاست….. 
و خوش به حال من که در دنیا دانستم آدمیان نیستند و همه رفتنی هست و من می دانم در میان سایه ها زندگی میکنم که حتی قادر نبودند دست‌هایم را بگیرند یا اشکهایم را پاک کنند.
خدایا امروز دل من از آسمان تو گریان تر و بی تاب تر، چقدر بمانم. 
بگذار به تو برسم.
من چادرم را جلوتر آورد که حرمت ببی، مادرم فاطمه زهرا را بجا آورم 
من از گناه و محرم و نامحرم دور شدم 
تا دلت را نشکنم منت نیست این لطف توسط که اراده من شد.
اخر منم هم باید یک جور جبران محبتت کنم.
که آن قدم برای جبران محبتت هم از توست و من در مقابلت دستهایم خالی خالی است
ولی در این تنهایی

تنهایی دست‌هایم بگیرید. 

آدمیان پشت نقابشان پنهان شدند.
و من این نقاب را دوست ندارم.
من تو رو میخواهم. 
حسبی الله 

 نظر دهید »

خطبه 126 امام علی (ع)

09 اردیبهشت 1396 توسط ام البنين سپهري

خطبه 126 امام علی (ع)

عدالت اقتصادی امام.

آگاه باشید! بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زیاده روی و اسراف است، ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالابردن، اما در آخرت پست خواهد کرد.در میان مردم ممکن است گرامی اش بدارند، اما در پیشگاه خدا خوار ذلیل است.

 نظر دهید »

بازی داراز خانقاه عارفانه 

09 اردیبهشت 1396 توسط ام البنين سپهري

بازی داراز خانقاه عارفانه

همه آمده بود از جنوب تا شمال، از غرب تا شرق، بندرعباس یا اصفهان، تهران یا شهرها دیگر همه آمده بود.

2 کیلومتر تا

ارتفاعات بازی داراز را می‌پیمایند.

زیرانی با لباس کردی یا خانواده و دوستان، دانشجویان یا دانش آموزان گویا که بازی داراز وعدگاه اشان شده بود.

صدایی الله اکبر ارتشهای در ارتفاع پیچیده بود.

همه با شور و شوق می آمدند، دیگر بازی داراز غریب نبود

دیگر شهدا گمنام در ارتفاعات گم نشده بودند.

شاید آن شبها و روزهای غریب آنجا بودید.

در خون غلتیدن گلایه نکردید و عارفانه و عاشقانه با معبود سخن میگفتید. یا لحظه به لحظه شان با صدایی انفجار توپ و تانک مانوس شده بود.

شاید آن روز محمد حسنی جعفری یا سید علی غفاری یا شهدا دیگر جلوه چشم هم رزمانشان نفسهایش را با ذکر نام حسین می‌شمردند.

اما امروز اینجا غریب نبود.

امروز همه آمدند.

و حضور مردم از همه اقشار نمایان بود.

دختر 19 ساله ای که از اهالی روستا بازی داراز است میگوید 20 روز یکبار برای یادآوری مظلومیتشان به مزار شهدا گمنام می‌آید.

و پاینده به خون شهدا را حداقل کاری در مقابل شهدا بازی داراز میدونست.

پیرزنی که با عصا ارتفاعات را می‌پیماید

و به مزار شهدا میرسد و با چشمانی پر از اشک فاتحه میخواند کنارش که مینشینم فقط به دو جمله بسنده میکند ما مدیون شهدا هستیم.

و تا هر وقت زنده ام می ایم.

یا دختری که بیمار سر دارد.

فرقی نمیکند چند ساله هستند چقدر توانایی دارند.

مهمانان خاص شهدایی بازی داراز آمدند

مانند زمانی که شهدا همه در جهبه آماده شدند حالا مادران و خواهران و فرزندان شهدا آمدند

تا تجدید میثاق کنند و

گلایه از برخی آدمیان که مردم را فراموش کردند.

آمدند تا بگویید ما مردم همچنان همه چیز یادمان است هر لحظه تعداد زایرین بیشتر بیشتر میشود.

گلی گم کرده ام به هر گل میرسم میجویم آن را، بیان حال خواهر شهید گمنام است.

او هم نیز برادرش را گم کرده بود و به هر قبر شهید گمنام می‌رسد دنبال نشانه برادر است.

و انتظار مادر که تا لحظه مرگ همراه اش بود.

دو خواهر که اینجا خیلی رفت و آمد داشته اند و مکانی برای تسکین دلشان می دانستند.

یادی از پسر عموی شهیدش علی اصحاب محمدی و پدر بزرگ جانباز ش در بازی داراز میکند و میگوید ما نباید با غفلت خون شهدا را پایمال کنیم.

مهمانان خاص شهدایی بازی داراز آمدند

و در نهایت همه زایرین از مناطق جنگی جنوب و حالا بازی داراز از مسولین میخواهد خون شهدا پایمال نشود.

 نظر دهید »

همدیگر را حفظ کنید

20 فروردین 1396 توسط ام البنين سپهري

?همدیگر را حفظ کنید؛ مثل کوهنوردها که با ریسمان به همدیگر وصل میشوند

?رهبرانقلاب: مصداق «وَ تَواصَوا بِالحَقِ‌ّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر» بشوید؛ همدیگر را حفظ کنید و نگه دارید؛ مثل کوه‌نوردها در جاهای خطرناک که با ریسمان یکدیگر را، کمرها را، به هم وصل میکنند؛ یکی اگر پایش بلغزد، پرت نمیشود تا آخر کوه؛

? وقتی به همدیگر وصل شدند، ریسمان بستند، اگر یکی لغزید، دیگران که هنوز نلغزیده‌اند، او را نگه میدارند و بالا میکشند؛ ارتباط و اتّصال، این‌جوری است.

?تَواصَوا بِالحَقِ‌ّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر؛ هم به پیمودن راه حق یکدیگر را توصیه کنید، هم به صبر؛ صبر یعنی استقامت، ایستادگی، ثبات قدم، در مقابل حوادث تلخ نلغزیدن، نلرزیدن، مردّد نشدن؛ این عرض ما با شما است. 95/2/1

☑️مطالب‌درباره‌رهبرانقلاب?

‏telegram.me/joinchat/BVJQOTudY71xuff_eM03yg

 نظر دهید »

ما در مقابل خدا پاسخگو هستیم 

17 فروردین 1396 توسط ام البنين سپهري

نمیدونم شما از بیرون به هرچیزی چطور نگاه میکند ولی فکر میکنم.

هر چیز رو انگار تعریف شده تو ذهن ما جاسازی کردند مثل دانشگاه محل کسب علم.

کتابخونه محلی که همیشه پر از کتابهای ناب و علما و نخبه ها رفت و امد دارند.

یا فلان دانشگاه یا فلان شهر یا فلان منصب.

همه اینها تعریف شده است.

حالا ما همه بریم بالای منبر بگم خوب هست و بد هست.

ولی مطمئن باشید درصد بالا خوب بود یا بد که باعث شدن افکار رو نسبت به خودش تعریف کنند

مثلا حوزه. همه انتظار دارند اعوذ به الله مثل ائمه باشند و

البته ضمن بگم ما با این افکارها اشنا بودیم پس باید میدونست یک طلب مدرس حوزه یا مدیریتش با جاهایی دیگه فرق میکنه ما باید پاسخگو باشیم.

حالا هی ما بیا بگیم اقا حوزه مثل امام خمینی تربیت کرد مثل اقای ایکس تربیت کرد

یا به قول امام نگوید یک حوزوی دزدی کردی بگوید یک.دزد لباس حوزوی را پوشید.

ولی به نظرت این همه صحبت کردن برابر با تاثیر رفتار درست ما نیست..

حالا هر جا هر منصب.

خواهش حرمتش نگه دارید.

الخصوص افرادی که مسولیت به عهد میگیرند.

وقتی پدر و مادر اشتباه کنند. نباید انتظار این رو داشته بچه درست رفتار کنه یا به خاطره اشتباه اش بازخواست بشه.

پس لطف پارتی بازی، عشق کشید.

بابا سخت نگیره، غرور و تکبر، ریا و دور بریزیم.

و عدم توانایی در پذیرش هر مسولیت اعم ریاست یک ادراه در شهر کوچکی باشه یا ریاست جمهوری باشه یا دانشگاه معتبر باشه یا دانشگاه غیر انتفاعی شهر کوچکی باشد.

در هر لباس و منصبی

یادمون بیاد هدف چی بود در مقابل خدا پاسخگو هستیم.

التماس دعا فرج

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

یااباصالح مهدی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس